قرآن و حقوق خويشاوندي

نويسنده: باقر رحيمي
خويشاوند كسي است كه به سبب نسبت خوني به شخص ديگر نزديك است. از جمله مصاديق خويشاوندي مي توان به عمو، عمه، خاله و دايي اشاره كرد. البته در يك معنا دامنه آن افزوده مي شود و شامل نسبت خويشي سببي مانند دامادي نيز مي شود. گاه نيز از اين هم فراتر مي رود و شامل رهط و سبط و عشيره و طائفه و قبيله نيز مي شود. در آيات قرآن به هر سه مورد پرداخته شده و در مسايل مختلف به حقوق و آثار خويشاوندي اشاره گرديده است. در تحليل هاي قرآني براي خويشاوندي كاركردهاي اجتماعي و روحي و رواني نيز بيان شده است كه مي توان از امنيت در سايه سار خويشاوندي اشاره كرد؛ زيرا شخص به سبب ارتباط خويشي مي تواند در حوزه امنيتي و پوششي آن قرار گيرد و از فوايد آن بهره برد.
قرآن در آيه 91 سوره هود گزارش مي كند كه دشمنان شعيب (ع) علت اين كه وي را به سبب دعوت هاي پياپي به خدا و ترك بت پرستي و يا گران فروشي و كم فروشي سنگسار نكرده اند، ترس ايشان از قوم و قبيله و خويشان آن حضرت بوده است؛ از اين رو به صراحت و روشني به وي مي گويند: يا شعيب... و لولا رهطك لرجمناك؛ اگر خويشان و طائفه تو نبودند بي گمان تو را سنگسار مي كرديم. بنابراين عامل بازدارنده و تامين امنيت ايشان طائفه وي بودند و كفار از ترس خويشان شعيب نمي توانستند حريم امنيتي وي را بشكنند و به وي آسيب رسانند.
قرآن بيان مي دارد كه پيوند خويشاوندي مسئوليت آور و موجب پيدايش حقوق ويژه اي براي آنان مي شود كه از آن جمله مي توان به حق احسان نسبت به والدين (بقره آيه 83) حق انفاق (بقره آيه 215) اشاره كرد. در اين نوشتار تلاش شده است تا حقوق خويشاوندي در آموزه هاي قرآني بازخواني و معرفي شود.

اقسام خويشان

انسان ها داراي دو نوع خويشاوندي سببي و نسبي هستند كه خداوند در آيه 54 سوره فرقان به صراحت بدان اشاره كرده و مي فرمايد: و هوالذي خلق من الماء بشرا فجعله نسبا و صهرا؛ خداوند كسي است كه آدمي را از آب آفريد پس ميان او رابطه نسبي و سببي قرار دارد.
در اين آيه قرار دادن مسئله خويشاوندي نسبي و سببي به خداوند نسبت داده شده و اين كه خداوند اين مسئله را به جعل تكويني و تشريعي در ميان مردمان ايجاد نموده تا نشانه اي از ربوبيت و قدرت خداوندي نيز باشد. (همان) در حقيقت قرار دادن خويشاوندي دوگانه نسبي و سببي از آيات و نشانه هاي قدرت الهي است كه توانسته است ميان آفريده اي از آب چنان ارتباط و پيوندي برقرار كند كه به يك ديگر نيازمند باشند و نيازهاي مادي و جسمي و روحي يكديگر را از اين راه برآورده سازند. (همان)
اين از قدرت الهي است كه توانسته ميان انسان ها دوگونه پيوند را پديد آورد در حالي كه خود از هرگونه پيوند نسبي و سببي مبرا و منزه است. (صافات آيات 158 و 159)

ماهيت پيوند نسبي و سببي

پيوند نسبي به معناي پيوند خوني است كه از راه پدر و مادر ايجاد مي شود. البته ابن منظور در لسان العرب بر اين باور است كه نسب كه جمع آن انساب است به معناي قرابت و خويشاوندي از ناحيه پدر است و شامل ارتباط خوني از راه مادر نمي شود. (لسان العرب ج 14ص 118) ولي به نظر مي رسد كه مراد از نسب هرگونه ارتباط خوني است كه در اين صورت شامل ارتباط خوني ايجاد شده از سوي مادر نيز مي شود. بنابراين مراد از خويشان نسبي افزون بر عمه و عمو شامل دايي و خاله نيز مي گردد.
اما پيوند سببي كه از آن به فارسي پيوند دامادي و در عربي به پيوند صهرياد مي شود به معناي قرابت و خويشاوندي از ناحيه زن است كه به سبب ازدواج پديد مي آيد. (همان)
از نظر قرآن ميان پيوندهاي خويشاوندي از جهات ديگري نيز تفاوت هايي وجود دارد كه اين تفاوت موجب مي شود خويشي بر خويشي ديگر ترجيح و برتري يابد. از موارد ترجيح مي توان در مسئله ارث اشاره كرد. خداوند در آيه 75 سوره انفال و نيز 6 سوره احزاب مي فرمايد: و اولوالارحام بعضهم اولي ببعض في كتاب الله؛ و خويشان رحمي برخي از ايشان بر برخي ديگر در كتاب خداوند مقدم و اولي هستند.
از اين روست كه در مباحث فقهي مسئله اي به نام طبقات الارث مطرح شده كه هر طبقه اي بازدارنده از ارث بردن طبقه دوم و يا سوم است.
مسئله ترجيح در بحث ارث مطرح مي شود. اما نكته جالب توجه آن است كه خداوند از مومنان مي خواهد كه در مسئله ترجيح كه امري عاطفي و عقلي و فطري است به اين نكته توجه داشته باشند كه محبت و علاقه خويشاوندي عامل بازدارنده در برابر علاقه به خدا و پيامبر(ص) نشود. به اين معنا كه مومنان مي بايست همواره محبت و علاقه خدا وپيامبر(ص) را بر محبت و علاقه به خويشان مقدم دارند و اجازه ندهند كه عواطف و احساسات خويشي بر ايشان چنان چيره شود كه خداوند و جهاد در راه خدا را ترك كنند و به مبارزه با خويشان كافر نپردازند؛ زيرا برتري و ترجيح دادن محبت خدا و پيامبر(ص) نشانه اي از ايمان شخص است و كسي كه خويشان خود را برتري مي دهد از ايمان تهي است. (توبه آيه 23 و 24)

حقوق خويشان

آيات قرآني حقوق بسياري را براي خويشان نسبي و سببي معين كرده است. اين قوانين نشانه اي از آيات الهي و زمينه اي براي تعقل بشر در مديريت آموزه هاي قرآني براي تعالي بشر و تكامل وي مي باشد. (نور آيه 61)
رعايت حقوق خويشاوندي در آيات قرآني مورد تاكيد و اهتمام است. خداوند در آيه 90 سوره نحل از مردم مي خواهد كه حقوق خويشاوند را مراعات كنند و از مواعظ الهي در اين حوزه پند گيرند.
خداوند براي اين منظور احساسات بشر را نسبت به رعايت حقوق خويشان برمي انگيزد و از همه ابزارهاي تحريك احساسات و عواطف و عقول بشر بهره مي گيرد. از اين رو گاه از راه پند و موعظه آنان را به رعايت حقوق خويشاوندي توجه مي دهد و گاه ديگر از ايشان مي خواهد تا در اين حقوق خويشاوندي كه در آيات مختلف قرآن اثبات كرده و از مردم به صورت قانون و فرمان الهي خواسته تا بدان عمل كنند تفكر و تدبر كنند و دريابند كه اين قوانين تا چه اندازه در جامعه پذيري و همدلي و اتحاد و تعالي بشر و جوامع انساني نقش دارد.
خداوند رعايت حقوق خويشان را امري لازم الاجرا برمي شمارد و بدان فرمان مي دهد: ان الله يامر... و ايتاي ذي القربي؛ خداوند درباره كمك به خويشان فرمان مي دهد. (نحل آيه 90) و يا مي فرمايد كه مي بايست حقوق خويشان به طور كامل ادا شود. (اسراء آيه 26 و روم آيه 38)
براي تحريك عواطف و احساسات مردم براي اداي حقوق خويشان مي فرمايد كه اگر كسي در پي اخلاص است و مي خواهد تا كاري لوجه الله انجام دهد حقوق خويشان خود را مراعات كند كه اين امر هم خير است و هم كاري است كه وجه الله مي باشد واخلاص شخص را نشان مي دهد. (روم آيه 38)

رعايت حقوق خويشاوندان راه رستگاري

در تحليل قرآني اگر كسي بخواهد به رستگاري دست يابد بايد حقوق خويشان را مراعات كند (روم آيه 38) تا با اين كار همانند مخلصان و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) شوند كه لوجه الله به يتيم و اسير و بينوا كمك كردند و خداوند آنان را در سوره انسان (دهر) به عنوان اسوه هاي بشريت معرفي كرد.
بنابراين يكي از بهترين راه هاي دست يابي به مقام مخلصين و عمل لوجه الله آن است كه شخص به خويشان خود كمك كند و حقوق ايشان را به طور كامل مراعات نمايد. اين حقوق هرچند كه گسترده و زياد است ولي گاه به شكل كلي در آيات قرآن مطرح شده است (نحل آيه 90 و انفال آيه 75) ولي قرآن مصاديقي از اين حقوق را بيان كرده كه در اين جا بدان ها اشاره مي شود.

مصاديقي از حقوق خويشان

احسان و نيكوكاري نسبت به خويشان يكي از مصاديق مهم حقوق خويشان است كه در آيات چندي بدان ها اشاره شده است. احسان به معناي هرگونه كمك و ياري است كه نسبت به ديگري انجام مي شود. هرچند كه قرآن از مؤمنان مي خواهد كه نسبت به همه انسان ها احسان و نيكي كنند ولي در اين ميان احسان به خويشان موردتأكيد بيشتر قرار گرفته است. (بقره آيه 83 و نيز بقره آيه 177 و نساء آيه 36 و نحل آيه 90)
از ديگر حقوق خويشاوندان ارث بردن است كه البته اختصاص به خويشان نسبي دارد. (نساء آيه 7 و 8 و 33 و انفال آيه 75 و احزاب آيه 6)
اطعام خويشان و اولويت دهي به آنان در اين مسئله به ويژه اولويت اطعام يتيمان فاميل (بلد آيه 16 و 16)، انفاق (اسراء آيه 26 و روم آيه 38) صله رحم و ارتباط و رفت و آمد به خانه هاي ايشان (رعد آيه 19 و 21 و بقره آيه 27 و نساء آيه 1) عفو و گذشت از لغزش هاي خويشاوندان و برخورد بزرگوارانه با آنان (نور آيه 22) ملاطفت و نرمي كردن با آنها و گفتار پسنديده بر زبان راندن (نساء آيه 8 و اسراء آيه 26 و 28) و جواز خوردن و استفاده از خوراكي هاي خانه هاي خويشان بدون اذن و اجازه گرفتن از آنان (نور آيه 61) و همچنين وصيت كردن و بهره بردن از بخشي از ارث خويشان (بقره آيه 180) ازجمله حقوقي است كه قرآن بدان ها اشاره مي كند.
خداوند براي تحكيم مباني خويشاوندي و افزايش پيوندها از اين كه شخص نسبت به خويشان خود كوتاهي كند و يا از لغزش هاي ايشان نگذرد به شدت نهي كرده (نور آيه 22) و بر لزوم توجه به ايشان در هنگام نوشتن وصيت و پرداخت اموالي در حد متعارف به آنان تأكيد نموده (بقره آيه 180) و بر وجوب ديدار و صله رحم تأكيد كرده است. (بقره آيه 27 و نساء آيه 1)
در گزارش هاي متعددي بيان مي كند كه از بني اسرائيل براي احسان و نيكوكاري در حق خويشان پيمان و عهد گرفته (بقره آيه 83 و نساء آيه 36) و آنان را به سبب ترك احسان به خويشاوندان سرزنش نموده است. (بقره آيه 83)
قرآن، ريشه و علت كوتاهي در حق خويشان و عدم احسان و نيكوكاري به آنان را تكبر (نساء آيه 36) و فخرفروشي (همان) مي داند. و از مؤمنان مي خواهد كه در حق خويشان مؤمن خويش استغفار كنند و از استغفار نسبت به خويشان كافر و مشرك خودداري نمايند. (توبه آيه 113)
از حقوق خويشان اين است كه بايد بيش از همه در انديشه فرداي آنان بود و آنان را از قيامت و خشم خدا ترساند. (شعراء آيه 214) در امور ايشان اصول عدالت را مراعات كرد و در مصالح و منافع خويشان اهتمام ورزيد. (نساء آيه 135)
خداوند خويشان را در مسئله ولايت اولويت داده است و تا زماني كه فاميل و بستگان هستند ديگري را نمي توان بر شخص ولايت داد. (انفال آيه 75)

تقوا، عامل رعايت حقوق خويشاوندي

ازنظر قرآن تنها تقوا و رعايت آن است كه موجب مي شود تا حقوق خويشاوندي به طوركامل مراعات شود (نساء آيه 1) و توجه به مراقبت دايمي خداوند نسبت به بندگان، زمينه ساز اهتمام مردم نسبت به حقوق خويشاوندي و توجه بدان مي شود. (همان) بنابراين تنها كساني كه از ايمان و تقوا برخوردارند و خداوند را ناظر اعمال و رفتار خويش مي يابند مي توانند حقوق خويشاوندي را به طور كامل مراعات كنند.

علل و عواقب قطع رابطه خويشاوندي

قرآن هشدار مي دهد كه قطع پيوند خويشاوندي و عدم رعايت حقوق ايشان موجب مي شود تا انسان در خسران و زيان بزرگي قرار گيرد. (بقره آيه 27) و فرجام بد و ناگواري در قيامت داشته باشد. (رعد آيه 25) گسست پيوند خويشاوندي، سبب لعن و نفرين الهي مي گردد (رعد آيه 25 و محمد آيه 22 و 23) و شخص از درك حقايق هستي عاجز و ناتوان مي شود (همان) و درنهايت مورد نكوهش و سرزنش خداوند قرار مي گيرد. (بقره آيه 27 و محمد آيه 22)
ريشه گسست پيوند خويشاوندي را مي بايست در روحيه تجاوزگري (توبه آيات 7 تا 10) و عصيان (شعراء آيه 214 تا 216) و فسق و فجور (توبه آيه 8) و نيز نفاق (محمد آيه 22) دانست. از اين رو كساني كه گرفتار گسست هاي خويشاوندي هستند گرفتار اين امور و مسائل مي باشند و مي بايست خود را از آن رهايي بخشند تا دوباره رابطه هاي خويشاوندي برقرار شود.
اين ها نمونه هايي از آثار و نيز حقوق خويشاوندي بود كه در آيات قرآني بدان اشاره شده است. هريك از اين حقوق مباحث گسترده اي دارد كه پرداختن به همه آن ها در حوصله اين نوشتار كوتاه نيست.
منبع: کیهان

معرفي سايت مرتبط با اين مقاله


تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله